(•------) نقطه سر خط (------•)
تا چیزی از دست ندهی چیز دیگری بدست نخواهی آورد این یک هنجارهمیشگی است.
بادِ سردِ پاییزی در حال وزیدن بود،سرما وجودم را فرگرفته بود،کلاس در سکوتِ جبرانه یِ معلم فرو رفته بود،نگاهم به بیرون بود،به رقصِ برگهای زرد در بسترِ تیره یِ آسمان،در افکارِ تهی از امید غرق بودم و بی تقلا نظاره گرِ خزانِ آرزوهایم پشتِ نیمکتِ چوبی نشسته بودم؛هنوز نگاهم به دوردستها بود،صدایی رشته یِ افکارم را پاره کرد،آری،معلم با صدای جدی خشدارش نامم را صدا میزد،صورتم را به طرف او گرداندم،کتاب قطورش را باز کرد،گفت:«به سوالم پاسخ صحیح بده.»«پوچترین در دنیا چیست؟»سوالش برایم عجیب بود،ناخود آگاه گفتم:«من!»هیچ تغییری در چهرهاش پدیدار نشد،گویا انتظار شنیدن این پاسخ را از من داشت.خیلی عادی گفت:«بیشتر توضیح بده.»من که هنوز شرایط را نپذیرفته بود چه حرفی برای گفتن داشتم؟!در همین فکرها بودم که باز هم مانندِ لحظات گذشته ناخواسته دهان گشودم و گفتم:«در نبودِ نور،ظلمت به وجود میآید،در نبودِ گرما سرما به وجود میآید،در نبود عشق،نفرت به وجود میآید اما اگر من نباشم نه چیزی به وجود میآید و نه چیزی از بین میرود؛این معنای مطلق پوچی است!». برقی در چشمانِ معلم دیدم،از جایش بلند شد،کتش را مرتب کرد و به سمت تخته رفت،درونش حسِ آرامش را به من انتقال میداد،در اعماقِ وجودش امید نجوا میکرد،حسی که مدتها بود با آن غریبه بودم،با خط خوش نوشت «به نامِ او»،در نظرم معلم مهربان تر شده بود،رو به من کرد،لبخندی که بر لب داشت خشونتِ چهرهاش را درهم شکسته بود،گفت:«تا بحال به این فکر کردهای که اگر باشی چه چیزهایی میتوانی به وجود آوری؟!گاهی بودن سببِ ساختن میشود،نه،رفتن و نبودن؛همین را بدان که تا زمانی که تو باشی و با امید زندگی کنی خودت دلیل اثبات پوچ نبودن هستی میشوی ای اشرفِ مخلوقات». Ali
نظرات شما عزیزان:
Ali+A=AALI!
Power By:
LoxBlog.Com |